دیدار با جواد فروغی

قطار عمر جز در ایستگاه خاطره ها توقف نمی کند.

دیدار با جواد فروغی

۱۲ بازديد

اوایل اسفند سال 80 بود. آن روز بعد از کلاس جلوی دانشکده (الهیات) قدم می زدم که چشمم به یک آگهی روی دیوار افتاد. آنجا نوشته بود: «جلسۀ قرآن و سخنرانی با حضور استاد جواد فروغی.» من به جواد فروغی علاقه داشتم. آرزویم بود یک روز او را از نزدیک ببینم به همین خاطر تصمیم گرفتم در آن جلسه شرکت کنم.

شب چهار شنبه زمان برگزاری جلسه بود. مکانش نیز در خیابان خواجه ربیع قرار داشت. چون از دانشگاه بسیار بسیار دور بود باید بعد از اذان حرکت می کردم به همین خاطر به یکی از دوستان (محمد رضا قربانزاده) سپردم تا شامم را بگیرد و نگهدارد.

آن روز بعد از اذان مغرب از جلوی پارک ملت حرکت کردم. اتوبوسی که سوار شده بودم مرا در میدان شهدا پیاده کرد. بقیه راه را نیز سوار تاکسی شدم. همینطور که در خیابان خواجه ربیع می رفتیم از راننده آدرس مسجد را پرسیدم. راننده پرسید تو هنوز یک نوجوانی. برای چه می خواهی به آن مسجد بروی؟ وقتی قضیه را برایش گفتم بسیار تعجب کرد. گفت باورم نمی شود تو این همه راه را برای شرکت در جلسه ای قرآنی آمده باشی.

دقایقی بعد به مسجد مورد نظر رسیدیم. گویا هنوز جلسه شروع نشده بود به همین خاطر در گوشه ای از مسجد نشستم. بیست دقیقه بعد مسجد پر شد و جواد فروغی نیز با دنیایی از ادب و تواضع از راه رسید. در همین حال، شخصی آشنا دیدم که از میان جمعیت بلند شد و با جواد فروغی احوالپرسی کرد. ایشان صادق علمی، استاد دانشکدۀ ما در گرایش فقه بود.

آن شب پس از قرائت قرآن، جواد فروغی برای حاضرین سخنرانی کرد. وی در اکثر حرفهایش از اشعار مولانا مثال می زد. تا آن شب هرگز فکر نمی کردم جواد فروغی تا این حد سخنران زبردستی باشد. کلامش بسیار دلنشین بود آنقدر که مرا به انس با مولانا علاقمند ساخت. آن شب تصمیم گرفتم من نیز در سخنرانی هایم از همین سبک پیروی کنم و چنین نیز شد.

پس از اختتام سخنرانی، جواد فروغی با تک تک حاضرین دست داد. من نیز جلو رفتم و با ایشان احوالپرسی کردم. پس از آن جواد فروغی رفت ولی استاد صادق علمی همچنان در مسجد بود و با حاضرین حرف می زد. همینطور که داشت سمت خروجی می رفت یکباره چشمش به من افتاد و با من دست داد. گفتم استاد مرا می شناسید؟ در پاسخ گفت: چهره ات برایم بسیار آشناست ولی اسمت را نمی دانم. حتما از دانشجویان مان هستید. گفتم بله از دانشجویان الهیات گرایش ادیان هستم. استاد گفت: موفق باشید انشا.... در دانشکده همدیگر را می بینیم.

برای ارسال نظر رو متن روبرو کلیک کنید: (مشاهده نظرات)

جواد فروغی در دهۀ شصت

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد