چهارشنبه ۰۳ آبان ۰۲ | ۲۳:۵۴ ۲۱ بازديد
دوم مرداد 93 به تور باتومی رفتیم. دوستانم فرشاد و مجتبی نیز در این تور ثبت نام کرده بودند. این سفر اولین مسافرت خارجی برای حمیده خانم بود برای همین خیلی شوق و ذوق داشت.
هتلی که برای ما در باتومی رزرو کرده بودند هتل بونی نام داشت. در این سفر از جاهای مختلفی در باتومی دیدن کردیم که ساحل دریای سیاه، علی و نینو، تله کابین و جنگل بوتانیک مهمترینشان بودند:
ویدئوهای این سفر:
برای تماشا روی هر متن کلیک کنید:
ابتدای ورود به گرجستان داخل اتوبوس
من و حمیده در حال رفتن به دریا
مجتبی کنار برج الفبای باتومی
حمیده در ساحل باتومی لب دریا
من و فرشاد لب دریای سیاه
مجسمه های علی و نینو
تله کابین باتومی از دریا به سمت جنگل
ورودی هتل بونی
ویدئوهای این سفر:
برای تماشا روی هر متن کلیک کنید:
ابتدای ورود به گرجستان داخل اتوبوس
من و حمیده در حال رفتن به دریا
مجتبی کنار برج الفبای باتومی
حمیده در ساحل باتومی لب دریا
من و فرشاد لب دریای سیاه
مجسمه های علی و نینو
تله کابین باتومی از دریا به سمت جنگل
ورودی هتل بونی
من و جنگل بوتانیک
رستوران هتل بونی
سفر به تفلیس
روز آخر اقامتمان در باتومی تصمیم گرفتم خودم تنها به تفلیس بروم زیرا می توانستم با ترانزیت یکی از دوستان (مهدی کمالی) که در تفلیس بود به ایران برگردم. حمیده خانم همراه تور به ایران برگشت و من با رضایت او تک و تنها با کوله پشتی ام راهی تفلیس شدم.
مسیری که ماشین (ون) می رفت بسیار زیبا و رویایی بود. در «سامتره دیا» برای ناهار توقف کردیم ولی عصر ساعت 5 به تفلیس رسیدیم. چون سه روز تا رسیدن ترانزیت به تفلیس باقی بود مجبور بودم این سه روز را در هتل بمانم. از ترمینال به خیابان روستاولی رفتم ولی هتلهای روستاولی بسیار گران بودند ناچار به هتلی ارزان تر به نام هتل مجستیک زنگ زدم.
خیابان آغماشنبلی در مسیر بین ترمینال و روستاولی
گفتند آدرس بدهید کسی را دنبالتان خواهیم فرستاد. آدرس را را دادم و منتظر ماندم. جایی که ایستاده بودم میدان مترو (در روستاولی) نام داشت که دم درش مراسم رقص و موسیقی بر پا بود. همینطور که کنار مجسمه آنها را تماشا می کردم گوشی زنگ خورد و نماینده هتل که دنبالم آمده بود مرا پیدا کرد. خانمی بود عینکی و سفید پوش به اسم مادام زائیرا. به انگلیسی احوالپرسی کردیم سپس ایشان مرا به هتل مجستیک رساند. مجستیک بسیار زیبا و دیدنی بود ولی کمی دور از مرکز شهر به همین خاطر شبهای دوم و سوم به هتلی دیگر رفتم که نزدیک کلیسای متخی قرار داشت.
خیابان آغماشنبلی در مسیر بین ترمینال و روستاولی
گفتند آدرس بدهید کسی را دنبالتان خواهیم فرستاد. آدرس را را دادم و منتظر ماندم. جایی که ایستاده بودم میدان مترو (در روستاولی) نام داشت که دم درش مراسم رقص و موسیقی بر پا بود. همینطور که کنار مجسمه آنها را تماشا می کردم گوشی زنگ خورد و نماینده هتل که دنبالم آمده بود مرا پیدا کرد. خانمی بود عینکی و سفید پوش به اسم مادام زائیرا. به انگلیسی احوالپرسی کردیم سپس ایشان مرا به هتل مجستیک رساند. مجستیک بسیار زیبا و دیدنی بود ولی کمی دور از مرکز شهر به همین خاطر شبهای دوم و سوم به هتلی دیگر رفتم که نزدیک کلیسای متخی قرار داشت.
در این سه روز اکثر جاهای تفلیس را گشتم ولی چیزی که بیش از همه برایم جذابیت داشت مراسمهای ازدواجی بود که روز یکشنبه در کلیسای متخی برگزار می شد. یکشنبه روز مقدس و روز تعطیل مسیحیان است به همین خاطر یکشنبه نهم مرداد را فقط به کلیساها اختصاص دادم. کلیسای متخی پر بود از عروس و دامادهای گرجی که مراسم ازدواجشان را در کلیسا جشن می گرفتند. این سفر نیز سفر بسیار جالبی برایم شد ولی متاسفانه دوربینی برای عکس گرفتن نداشتم زیرا گوشی ام نوکیای معمولی بود و عکسهایش کیفیتی نداشتند.
برای نوشتن نظر روی متن روبرو کلیک کنید. (مشاهدۀ نظرات)
کلیسای متخی
برای نوشتن نظر روی متن روبرو کلیک کنید. (مشاهدۀ نظرات)
کلیسای متخی
- ۰ ۰
- ۰ نظر